۩۞۩ متن های عاشقانه ۩۞۩

گفت تا ابد تنهایت  نمیگذارم

ابدش چه زود عفو خورد ....!

لحظه گنگ و خفقان آوری است لحظه جدایی...!!!

وقتی که واژه خداحافظی چونان بغض گلویت را می فشارد

و زبانت  را یارای گفتن آن نیست .

زمانی که ایستگاه قطار را ترک میگفتی لحظه ها با نوک پنجه 

میگذشتند،هیچ صدایی در گوشم نواخته نمی شد

تنها شبح تو را می دیدم ،که چمدانت را بر میداشت و سوار قطار

می شد تو میرفتی ،برای همیشه و زمان از حرکت باز می ماند!!!

تلاش کردی تا پنجره کوپه ات راباز کنی اما خیلی زود خسته شدی

آرام نشستی و از پشت شیشه در چشمان من خیره نگاه میکردی.

لبانت جنبید ،شاید سخنی هم گفتی اما هنوز در خاطرم هست

طرح آن لبخند کمرنگ تو و سایه اندوهی که بر چشمان مضطربت افتاده بود.

قطار خسته به راه افتاد و رفتن تو صدایی بیش از فرو افتادن یک برگ ایجاد نکرد

واژه های گنگ و مبهم ،مانند واگنهای بی انتها ی قطار  در ذهنم میگذشتند

و آونگ این پرسش،مدام در سرم در رفت و آمد بود که چرا نتونستم!!!

چرا نتونستم بگویم :بمان..!!!

 حالا من مانده ام ایستگاه متروک و هنوز واژه خداحافظی بر لبانم خشکیده است...

نرو ...!!!!

همین امروز دوستم بدار...

شاید

فردائی نباشد ...؟؟؟!!!!

مهم نیست در عشق شکست بخوری

مهم این است که در عشقی که به

خدا

داری شکست نخوری؟؟!!!؟

نمیدانم چون عزیزی  دوستت دارم!!!؟؟

یا چون دوستت دارم عزیزی؟؟؟!!!

دوست داشتن یعنی

تنهایت میگذارم

همانگونه که خواستی

اما

جایت همیشه در زندگیم خالی است!!!!!!!

میدانی که هنوز

"دوستت دارم"

عاشقانه ترین هدیه است که برای تو دارم!!!!!

ارزشمند ترین مکان هایی که میتوان در دنیا حضور داشت:

در فکر کسی

در قلب کسی

در دعای کسی ....

جزئیات چشم هایت

کلیات  زندگی  من است!!...

چرا دیوانگی  نسبت به حساب نمیاد؟؟؟

مثلا بگن تو چه نسبتی داری باهاش؟

منم بگم:دیونشم ....